پارادوکس ریاست جمهوری ترامپ
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری میزان، کتاب «آتش و خشم» نوشته «مایکل وولف» روزنامهنگار آمریکایی است که ۵ ژانویه ۲۰۱۸ منتشر شد.
نویسنده در ابتدای کتاب میگوید: «رویدادهایی که من در این صفحات شرح دادهام بر اساس گفتگوهایی صورت گرفتهاند که در یک دوره زمانی ۱۸ ماهه با رئیس جمهور و بیشتر اعضای ارشد کارکنان او (که تعدادی از آنها چندین بار با من گفتگو داشتند) و همچنان بسیاری از دیگری افرادی که کارکنان ارشد رئیس جمهور با آنها صحبت کرده بودند، انجام شده است.
در ۲۵۲ تا ۲۵۴ کتاب «آتش و خشم» – انتشارات تیسا – درباره «پارادوکس ریاست جمهوری ترامپ» آمده است: پارادوکس ریاست جمهوری ترامپ این بود که هم بیشترین حرکات ایدئولوژیک و هم کمترین آنها را داشت. این مسئله نشاندهنده نوعی تهدید عمیق ساختاری برای ارزشهای لیبرال بود. نقد بانون از سیستم اداری به معنای آن بود که رسانهها، دانشگاهها و موسسات غیرانتفاعی را تحت نفوذ بگیرند. اما از همان آغاز نیز آشکار شد که دولت ترامپ را میتوان به راحتی به یک کلوپ جمهوریخواهان کشور یا به یک رژیم دموکرات والاستریتی تبدیل کرد. یا این دولت فقط به دنبال تلاش مداوم برای حفظ شادی دونالد ترامپ است. ترامپ مجموعهای از موضوعات مختلف را مطرح کرده بود که در رسانههای مختلف عنوان شده بودند، اما بهنظر نمیرسید هیچکدام از آنها آن اندازه بزرگ باشد که بتوان آن را در مقابل یک هدف شخصی در این بازی به پیش برد.
همانطور که صدای طبل برکناری بانون بیشتر و بیشتر میشد، مرسرها تلاش میکردند تا سرمایهگذاری هایشان در این دولت رادیکال از بین نرود، و آیندهای همچون سرنوشت استیو بانون برایشان رقم نخورد.
در زمانهای که افراد ثروتمند سرسخت تمام نامزدهای سیاسی را احاطه کردهاند و میکوشند قدرت خود را افزایش دهند- و هرچه ثروتمندتر باشند سرسختتر نیز میشوند- باب و ربکا مرسر کاملا بر سر مواضع خود بودند. اگر پیشرفت ترامپ بعید بود، احتمال روی آوردن مرسرها به ترامپ بعیدتر از همه اینها بود. در میان تمامی ثروتمندان مشهور و مهم، تقریباً به کلی غیراجتماعی باقی ماندند و در مسیر بیاعتمادی و بیاعتقادی حرکت کردند. برخلاف افراد دیگر که مبالغ هنگفتی را برای پیروزی نامزدهای سیاسیشان هزینه میکردند، آنها تمایلی به پیروزی نداشتند؛ بنابراین زمانی هم که دونالد ترامپ پیروز شد، آنها همچنان خالص باقی مانده بودند، اما در حال حاضر آنها با داشتن گزینههای دیگری که قدرت فوقالعادهای داشتند، قصد نداشتند تنها به این خاطر که استیو بانون احساس میکرد در این جریان صدمه دیده و کنار گذاشته شده، از این بازی کنار بکشند.
تا پایان ماه مارس، مرسر مجموعهای نشستهای اضطراری برگزار کرد که حداقل یکی از آنها با رئیس جمهور بود. این دقیقاً از آن مدل نشستهایی بود که معمولاً ترامپ ازآنها اجتناب میکرد. او هیچ علاقهای به صحبت در مورد مناصب پرسنلی نداشت، زیرا کانون توجه در این بحثها افراد دیگری به جز خودش بود. او ناگهان مجبور شده بود با بانون کنار بیاید، بهجای آنکه راه دیگری را انتخاب کند. ضمن اینکه این مشکلی بود که تا حدی خود رئیس جمهور با شکایتهای دائم از بانون ایجاد کرده بود و اکنون از او خواسته میشد که بابتشان به غلطکردن بیفتد. هرچند رئیس جمهور مدام تکرار میکرد که میتواند و باید بانون را بیرون کند، ولی در حقیقت از هزینههای این کار آگاه بود- واکنش شدید جناح راست.
ترامپ هم همانطور که دیگران فکر میکردند، فکر میکرد، مرسرها همخوابهایی بسیار عجیب بودند. او دوست نداشت که باب مرسر او را نگاه کند؛ و حتی یک کلمه هم نگوید، او دوست نداشت که در یک اتاق با مرسر و دخترش باشد. اما هرچند که در برابر تصمیم مرسر برای عقبنشینی و ابقای بانون در کمپین مخالفت میکرد، در ماه آگوست، متوجه شد که احتمالاً بدون حضور آنها نمیتواند به کاخ سفید راه یابد. او متوجه شده بود که در صورت موفقیت، مرسرها و بانون قابلیت تبدیل شدن به مشکلسازانی بزرگ برای او را دارند.
پیچیدگی مشکل مرسر- بانون، ترامپ را برانگیخت تا از دو شخصیت متناقض مشورت بخواهد: روبرت مرداخ و راجر ایلز٫ شاید زمانیکه رئیسجمهور چنین میکرد، میدانست که با جوابی حاکی از بازی سرجمع صفر روبرو خواهد شد.
مرداک، که از قبل با کوشنر هماهنگ کرده بود، بیان داشت که تنها راه مقابله با اختلال در کاخ سفید خلاص شدن از بانون است. این اتفاقی اجتنابناپذیر بود؛ بنابراین، همین الان آن را انجام دهید. واکنش مرداخ کاملاً معنادار بود: تا به اینجا، او به یکی از حامیان سیاسی فعال کوشنر- گلدمن تبدیل شده است، و آنها را بهعنوان افرادی میبیند که جهان را از بانون، و بهواقع از ترامپ، نجات میدهد.
راجر آیلز، اما گفت: «دونالد، تو نمیتوانی این کار را بکنی. تو مسیر را ساختهای، و استیو هم جزئی از آن است. تو مجبور نیستی حتماً به او گوش کنی. حتی مجبور نیستی مدام با او همراه شوی. اما تو با او هممسیر شدهای، نمیتوانی یکدفعه جایش بگذاری.»
جارد و ایوانکا اما، از احتمال برکناری بانون خوشحال بودند. با اخراج وی، کنترل خانوادگی خالص به سازمان ترامپ بازمیگشت؛ خانواده و کارگزارانش، بدون وجود هیچ رقیبی که به دنبال ایجاد یک برند و رهبری باشد. رؤیای دور و دراز، محوریت ترامپ، ممکن است با حذف بانون محقق شود. مطمئن باشید که این ایدئالهای کوشنر تقریباً به همان اندازه تفکرات بانون برای بازگردان کاخ سفید به دوران اسطورهای امریکا در قبل از سال ۱۹۶۵ فانتزی و افراطی به نظر میرسید.
رفتن بانون ممکن بود منجر به شکلگیری یک دودستگی نهایی میان جمهوریخواهان شود که از قبل دچار اختلاف بودند. قبل از انتخابات، یک نظریه پیشبینی کرده بود که در صورت شکست خوردن ترامپ در انتخابات، این نتیجه برای ۳۵ درصد (از جمهوری خواهان) بسیار ناگوار خواهد بود، و اقلیتی ترسناک را ایجاد خواهد کرد. حالا اما، نظریه هشداردهنده این بود که کوشنر در تلاش بود تا پدرزنش را به دومین راکفلر امریکا تبدیل کند، که خودش مدام به دنبال تحقق این رؤیا بود (مرکز راکفلر یکی از منابع الهام برند مستغلات ترامپ بود). کوشنر بنا به دلایلی به این نتیجه رسید که بانون میتوانست بخشی از آن ۳۵ درصد را بدزدد.
این تهدید برایتبارت بود. اینکه سازمان برایتبارت تحت کنترل مک مستر باقی بماند، و هر لحظه ممکن است استیو بانون دوباره به آنجا بازگردد؛ زیرا در حال حاضر، با تبدیل شدن یک شبه بانون به نابغهای سیاسی و فردی پادشاهساز و پیروزیآور، برایتبارت بهطوربالقوه بسیار قدرتمند شده بود. کمک به پیروزی ترامپ در انتخابات تبدیل به ابزاری در دست مرسرها برای نابودی او شده بود.
زمانی که فشارها علیه او شدت گرفته بود و جریان اصلی رسانه و باتلاق بوروکراسی بیشتر و بیشتر علیه او جبهه میگرفتند، ترامپ قطعاً به دفاع و همراهی مرسر در کنار خودش محتاج بود. او بدون کمک آنها چه بود؟
با افزایش فشارها بانون – که تا آن زمان بهعنوان نماینده ایدئال جریان ترامپیسم تمام برنامههای او را منظم میکرد، و بهعنوان دستیار و پشتیبانی با استعداد سیاسی در کنار او باقی مانده بود، و بهطور کامل بر او نظارت داشت- آغاز به فرو ریختن کرد. ترامپ، چنانکه تمامی کارکنانش تصدیق میکردند، ترامپ بود- و با تمامی اطرافیانش بدخلق.
اما مرسرها دخالت کردند. آنها اعتقاد داشتند که بدون حضور بانون، ریاست جمهوری ترامپ، حداقل برای آنها (و کمکهایی که در این راه پرداخت کردهاند) تمام شده است. در اواخر ماه مارس مرسر با رئیس جمهور به توافق رسید: بانون اخراج نخواهد شد. در حالی که هیچ تضمینی هم در مورد ادامه نفوذ و حضورش وجود نداشت، برای چند وقت دیگر بانون و دستیارانش باقی میماندند. آنها میتوانستند گروهبندی شوند. مشاور رئیس جمهور اخرین پست خوبی بود که به او داده شد، و در این میان بانون معتقد بود که بیلیاقتی رقبایش، کوشنر و همسرش، آنان را به سرنوشت محتوم خویش خواهد فرستاد.
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.
استفاده از مطالب سايت دیجیکالا مگ فقط برای مقاصد غیر تجاری و با ذکر منبع بلامانع است. کليه حقوق اين سايت به شرکت نوآوران فن آوازه (فروشگاه آنلاین دیجیکالا) تعلق دارد.